۱۳۸۷ آذر ۳, یکشنبه

چنین گفت سیب

ناپایداری گویا تنها عنصر پایدار کارهای ما ست. راه حل هامان تخریبی است بنابرین به راه حل واقعی که مشکل گشایی کند نمی رسیم. ما مشکل را می شناسیم اما توان بیرون آمدن از هزارتوی آن را نداریم.
بیهوده به دامن فلسفه های پست مدرن نیاویزیم. نجات ما در رهایی مان از این نیهیلیسم مزمن ایرانی است. ساختن کار مداوم و پایدار می طلبد. همبستگی و توزیع کارها و نظارت دایمی می خواهد. ساختن کاری است آهسته و پیوسته. نه شتاب می توان کرد. نه از خستگی به ناپیوستگی می توان گریخت. ساختن با روحیه درویشی و مانوی گری و تسلیم و وارفتگی ناممکن است. کسی که می سازد گم نمی شود. ممکن است تن و جسدش گم شود. اما کارش باقی می ماند و ادامه حیات می دهد. با نیهیلیسم نمی توان شاهنامه نوشت. پهلوانی را می خواهد که از ایمان به کارش سرشار باشد و هر قدر زخمی شود از جنگ رو نگرداند. ما باید انتخاب کنیم میان جبریگری سرنوشتهای مقدر و حداقل یا انتخاب محتوم و مقدور حداکثر. تراژدی خدایگانی را یا کمدی انسانی را. روش پهلوانی شاهنامه را که کاخ اش به باد و باران گزند نیابد یا این نیز بگذرد خاکسارانه را که کوخ انفعال است و شسته باران و باد. که کارها فقط به انجام دادن شان کار نیستند. به استحکام و ماندگاری شان کارند.

منبع: سیبستان - راوی: مهدی جامی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر